از قرن ها پیش، تحلیل تکنیکال به صورت گسترده ای برای تجزیه و تحلیل اطلاعات مالی و اتخاذ تصمیم در این باره مورد استفاده قرار گرفته است. این روش بر پایه قوانین و تحلیل های ریاضی بنا شده که استراتژی ها و سیگنال های خرید و فروش ایجاد می کند.
به طور کلی تحلیل تکنیکال به مجموعه ای از قوانین معاملاتی اطلاق می شود که با بررسی روند گذشته قیمت ها، سعی در پیش بینی روند آینده قیمت ها دارد. با توجه به گستردگی و تعدد روش های تحلیل تکنیکال و در نظر گرفتن این نکته کلیدی که تمام روش های تکنیکال در تمامی بازار ها و در کلیه شرایط، نمی توانند کارایی مطلوبی داشته باشند، طراحان هر روش، موقعیت بازار مورد بررسی خود را برای طراحی تکنیک پیشنهادی خود در نظر گرفته اند.
می توان گفت که تحلیل تکنیکال کلمه ای عمومی برای بی شمار تکنیک معامله ای است که تلاش می کند به وسیله ی بررسی مطالعه ی قیمت های گذشته، قیمت های آینده را پیش بینی کند. تحلیلگران تکنیکال عقیده دارند که تغییرات در عرضه و تقاضا می تواند به وسیله ی تغییرات در نمودارهای قیمت تعیین و پیش بینی شود. همچنین در تحلیل تکنیکال، بر خلاف تحلیل بنیادی (فاندامنتال)، فاکتورهایی نظیر سیاست های دولتی، شرایط اقتصادی، روندهای صنعتی و اتفاقات سیاسی در نظر گرفته نمی شود. در حقیقت آن چه در تحلیل تکنیکال اهمیت دارد، حرکت گذشته قیمت سهم و نیروهای عرضه و تقاضای تاثیر گذار بر قیمت سهم است.
اصول تحلیل تکنیکال
در اواسط قرن 19 میلادی، چارلز داو در مجله ی وال استریت ژورنال مقالاتی را در مورد تحلیل تکنیکال و کاربردهای آن در بازار های سرمایه منتشر نمود. از آن زمان تا کنون، اغلب شاخص های تکنیکال بر پایه نظریات داو استوار است. با این حال، اکثر شاخص های تحلیل تکنیکال طی 70 سال گذشته توسط افراد مختلفی گسترش یافته اند و دچار تغییر و تحول شده است.
فلسفه و منطق تحلیل تکنیکال بر سه اصل اساسی استوار است:
همه چیز در قیمت لحاظ شده است؛
اصل اول بهعنوان پايه و اساس تحلیل تکنیکال است، در واقع يک تحلیلگر تکنیکال در ابتدا به اين باور رسیده است که هر چیزي که بتواند در قیمت تأثیرگذار باشد اعم از فاکتورهاي سیاسي، فاندامنتالي، جغرافیايي و يا ساير فاکتورها در قیمت يک سهم لحاظ شده است و تحلیلگران تکنیکال (تکنیکالیست ها) بر اين باورند که تغییرات قیمت تابعي از عرضه و تقاضا است، چنانچه تقاضا پیش از عرضه باشد آنگاه قیمت صعود خواهد کرد و اگر عرضه بر تقاضا پیشي گیرد قیمت کاهش خواهد يافت. اين تغییرات اساس تمام پیشبینيهاي اقتصادي و بنیادي ميباشد.
قیمتها بر اساس روندها حرکت ميکنند؛
اصل دوم تحلیل تکنیکال نیز این موضوع را مطرح می کند که قیمت ها دوست دارند که به جای آن که تغییر جهت بدهند، روند فعلی خود را حفظ کنند. به عبارت دیگر روندها تا زماني که عوامل خارجي بر آنها تأثیر نگذاشته جهت خود را حفظ ميکنند. می توان گفت که این قانون شبیه به قانون اینرسی در فیزیک است.
تاريخ تکرار ميشود
اصل سوم نیز به ما مي گويد از زماني که الگوها به خوبي درگذشته عمل کردهاند، فرض می شود که در آينده نیز به همان خوبي جوابگو خواهند بود، به عبارت دیگر تاريخ تکرار مي شود و اين کلیدي است از طريق تحلیل گذشته و يا اينکه بگويیم آينده چیزي نیست جز تکرار گذشته.
مفهوم تحلیلگر تکنیکال یا چارتیست چیست؟
متخصصین تحلیل تکنیکال (فنی) بر این باورند که در بازارهای سرمایه، تمامی اطلاعات مورد نیاز در قیمت ها نهفته است و با تمرکز بر روی قیمت های گذشته و زمان حال یک سهم یا ارز دیجیتال، میتوان روند حرکت آینده آن را تشخیص داد. این نوع سرمایه گذاری با استفاده از مطالعه رفتار و حرکات قیمت سهام در گذشته و تعیین قیمت و روند آینده آن و امکان تکرار الگوهای مشابه صورت میپذیرد، لذا باید پیشینه تاریخی و نمودار سهام به دقت بررسی شود، در واقع تحلیلگر، صرفا به یک روند قیمتی نیاز دارد که در غالب نمودار عرضه می شود. به همین دلیل به تحلیل گران تکنیکال چارتیست نیز می گویند، بنابراین از جمله فرضیه های مهم تحلیلگران تکنیکال، تکراری نبودن الگوهای عملکرد بازار است و در نتیجه می توان بر طبق یکسری قواعد، از روی روند گذشته قیمت، روند آتی را پیش بینی کرد.
اصطلاحات رایج در تحلیل تکنیکال:
انواع نمودارها در تحلیل تکنیکال
نمودار خطی: ساده ترين نوع نمودار است که از اتصال قیمتهای نهايی و متوالی تشکیل می شود. اکثر معاملهگران بر اين باورند که قیمت پايانی از اهمیت بیشتری برخوردار است لذا از اين نمودار براي تجزيه و تحلیل خود استفاده می کنند.
نمودار میلهای: چنانچه به غیر از قیمت پايانی کلیه تغییرات قیمت از جمله باز شدن، بالاترين، کمترين را توسط يک خط عمودی در صفحه نمودار ترسیم کنیم در واقع يک نمودار میلهای ترسیم کردهايم.
نمودار شمعی یا کندل استیک: اين نمودار از سال 1611 توسط برنجکاران ژاپنی برای پیشبینی قیمت برنج مورداستفاده قرار می گرفت اما اين روش توسط استیو نیسون در سال 1991 در اروپا مطرح گرديد. در ترسیم کندل های ژاپنی به قسمت پهن کندل، بدنه اصلی می گويند. بدنه اصلي فاصله بین زمان باز شدن و بسته شدن قیمت در طول يک دوره مشخص را نشان میدهد. اگر بدنه اصلی توپر يا قرمز باشد معنی آن اين است که قیمت بسته شدن آن دوره پايینتر از قیمت باز شدن میباشد و اگر بدنه اصلی سفید يا سبز باشد بدین معنیست که قیمت بسته شدن بالاتر از قیمت باز شدن دوره است. خطوط باريک و بالا و پايین بدنه اصلی سايه نامیده میشود. اين سايهها حداکثر و حداقل قیمت را در آن بخش زماني نشان میدهند. سايه بالايی را Upper Shadow و سايه پايینی را Lower Shadow نامگذاری میکنند. چارتهای شمعی را به دلیل شباهت شکل ظاهريشان به شمعها به نام کندل استیک نامگذاری کردهاند.
نمودار نقطه و رقم: اين نمودار برای بررسی کلیات حرکات قیمت مورد استفاده قرار می گیرد. در اين نوع نمودار زمان لحاظ نمیشود و تنها تغییرات قیمت ثبت میشود. اگر قیمت تغییري نکند نمودار دست نخورده باقي میماند. زمانيکه بازار نوسانات شديدی داشته باشد نیاز به رسم جزئیات زيادی میباشد و برعکس در زمان راکد بودن بازار چیز زيادی براي رسم کردن وجود ندارد و يا حتی نیازی به رسم هیچ چیزي نمیباشد. اين نوع نمودار برای تعیین اينکه در چه سطحی از قیمت حجم معاملات تأثیر بیشتری به جا گذاشته، مفید میباشد چراکه ميتوان سطوح حمايت و مقاومت مهم را پیدا کرد.
سطح حمایت: حد پايیني قیمت در يک سیکل نوسان قیمت يا سطحی از قیمت که انتظار ميرود در آن نقطه، قیمت صعود کند را سطح حمايت قیمت میگويند.
سطح مقاومت: حد بالايي قیمت در يک سیکل نوسان قیمت يا سطحی از قیمت که انتظار ميرود در آن نقطه، قیمت نزول کند را سطح مقاومت قیمت میگويند.
موج(رالی): به حرکت قیمت از نقطه اولیه A به نقطه ثانويه B را يک موج میگويند به شرطی که در اين میان حرکت خلاف جهت AB بیش از 92 درصد حرکت اولیه نباشد. به عبارت ديگر در يک مسیر حرکتی از A به B شاهد تصحیح کمتر از 92 درصد باشیم. چنانچه حرکت خلاف جهت AB به میزان 92 درصد يا بیشتر باشد خود يک موج جديد خواهد بود.
کف: به پايین ترين قیمتي که يک موج تجزيه میکند و تغییر مسیر میدهد کف قیمت میگویند.
سقف: بالاترين قیمتي است که يک موج تجربه میکند و تغییر مسیر میدهد.
روند: روند جهت حرکت قیمت را در بازار مشخص میکند. روندها به سه دسته قسمت میشوند:
الف) روند صعودی: اين نوع روند به عنوان يکسری از موجها و حفرههای (موجهاي نزولی) بالارونده تعريف میشود.
ب) روند نزولی: اين نوع روند از يکسری موجها و حفرههای (موجهای نزولی) پايین رونده تشکیل شده است.
ج) روند خنثی: اين روند شامل موجها و حفرههايی ( موجهای نزولی) است که جهت مستقیم دارند.
مطالب مرتبط: